• هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

چرا باید مباحث کارآفرینی را بیاموزیم؟

اهمیت آموزش مباحث کارآفرینی در دانشگاه ها و مدارس

هدف اصلی از مباحث کارآفرینی این است که به دانشجویان یاد دهیم هر مشکل را می توان یک فرصت تلقی کرد و راه حل های خلاقانه ارائه کرد. در درجه ی اول تاکید بر خلاقیت فردی است، سپس برخلافیت گروهی و درنهایت بر خلاقیت و نواوری در سازمان های بزرگ.

در ابتدا، چالش های کوچک را به دانشجویان ارائه باید کرد، سپس به تدریج دیدگاه دانشجویان نیز تغییر کرده و مشکلات را از لنز احتمالات مشاهده میکنند بنابراین برای بهره گیری از فرصت هایی که دراختیارشان قرار می گیرند، آماده تر میشوند.

باید ابزاری دراختیار دانشجویان قرار دهیم که بتوانند در هر نقش و جایگاه که هستند از آن برای کارافرینی استفاده کنند. با توجه به رشد سریع تعداد دانشگاه ها در سرتاسر جهان، ما معتقدیم کافی نیست که دانشجویان فقط با اموزش های فنی محض فارق التحصیل شوند. آنها برای موفقیت نیازمند درک بهتر هستند تا به رهبران کارآفرین و خلاق درمحیط های کاری گوناگون تبدیل شده و البته از این مهارت ها در جنبه های گوناگون زندگی در سرتاسر عمر خود استفاده کنند.

تمرکز اصلی برنامه سرمایه گذاری دانشگاه استنفورد بر آموزش و تحقیقات رسمی است تا نتایج آن ها را دراختیار دانشجویان و دانشکده ها و کارافرینان سرتاسر جهان قرار دهند.

هدف آن ها خلق افراد T شکل است، کسانی که دانش عمیق در حداقل یکی از رشته های تحصیلی را داشته و در عین حال، دانش بیکران در خلاقیت و کارافرینی داشته باشند تا در صورت مواجهه با مشکلات در زمینه شغلی یا هر زمینه دیگر در زندگی، مفیدتر و موثر تر از سایرین باشند. مهن نیست شغل فرد چه باشد، ذهن خلاق و کارافرین، کلید حل هرمشکل است، از چالش های کوچک روزمره تا بحران های فراگیر جهانی که نیازمند توجه و تلاش همه ساکنان این کره خاکی هستند. در واقع، کارافرینی یعنی ایجاد طیف گسترده ای از مهارت های زندگی، از رهبری گرفته تا عضویت در یک تیم برای مذاکره، خلاقیت و تصمیم گیری.

به طور کلی، قوانین مدرسه با آنچه در جهان واقعی مشاهده میکنید کاملا متفاوت هستند و به همین دلیل، همه دانشجویان پس از فارق التحصیلی و هنگام یافتن مسیر مناسب زندگی با تنش زیادی مواجه می شوند. اگرچه رفع این کمبود برای نشان دادن چالش های جهان واقعی به شدت دشوار است اما خوشبختانه با در اختیار داشتن ابزارهای مناسب و ذهنیت خلاق قابل اجراست.

دانشجویان در مدارس عادی بر اساس شرایط فردی ارزیابی شده و نمرات آن ها بر روی نمودار منحنی قرار داده می شود. به طور خلاصه، هرفرد زمانی موفق است که دیگری را شکست داده باشد. این روند نه تنها مسبب تنش فراوان می گردد بلکه اساس کار اغلب سازمان ها نیز محسوب نمی شوند.

در جهان واقعی خارج از مدارس، همکاران در قالب یک تیم کار کرده تا به یک هدف مشترک برسند بنابراین موفقیت هرفرد به منزله ی موفقیت همه افراد گروه محسوب میشود. در جهان واقعی کسب و کار، چند گروه کوچک در کنار هم فعالیت کرده و گروه های بزرگتر را تشکیل می دهند. هر یک از آن ها اهدافی داشته تا موفقیت کلی سازمان را تضمین کنند. هر فرد برای موفقیت تلاش کرده تا گروه را به موفقیت برساند.

هرکلاس عادی یک معلم دارد که احساس میکند وظیفه ی او سرازیر کردن اطلاعات به مغز دانش آموزان است در کلاس بسته می شود و دانشجویان بر روی صندلی هایشان میخکوب شده و فقط به معلم نگاه میکنند دانشجویان همه نکات را با دقت یادداشت میکنند چون میدانند پس از مدتی باید همین نکات را در قالب پرسش های امتحانی پاسخگو باشند. به عنوان تکلیف از دانشجویان خواسته می شود کتاب های درسی را مطالعه کرده و در سکوت همه مطالب را به ذهن بسپارند.

اما در موسسه ی طراحی هاسو پلتنر استنفورد اوضاع متفاوت است، هر دانشجو معلم خودش است بنابراین باید آنچه لازم است بداند را شخصا جستجو کند، محل مناسب برای یافتن اطلاعات را شناسایی کند و حتی چگونگی یا‌دگیری مطالب را براساس وضعیت خودش تغیین کند. در نهایت، امتحان نهایی همان عملکرد فرد در زندگی واقعی است. درهای این کلاس هرگز بسته نیستند بلکه کاملا باز هستند، افراد میتوانند منابع بیکران را برای حل مشکلات بی شمار شغلی، خانوادگی، روابط دوستانه و جهانی به کارگیرند.

کارلوس وینیولو، استاد بنام دانشگاه شیلی میگوید که همیشه به دانشجویانش توصیه میکند، کلاس هایی انتخاب کنند که بدترین استاد را دارند چون آن ها را برای چالش های زندگی اماده می کند. در این کونه کلاس ها دانشجویان توسط یک استاد برجسته به سمت مسیرهای خاص هدایت نمی شوند.

در کلاس های بزرگ، عمدتا امتحانات به صورت تست های چهار گزینه ای برگزار می شوند که فقط یک پاسخ صحیح دارند و هر دانشجو باید با دقت محل مخصوص را با یک مداد پر کند. این رویکرد به این دلیل اتخاذ می شود که روند تصحیح برگه ها ساده و سریع باشد، اما در موقعیت های واقعی در جهان خارج از مدرسه، دانشجو با چند پاسخ برای هر پرسش مواجه می شود که بسیاری از آن ها به طریقی پاسخ صحیح محسوب می شوند و نکته مهم تر این است که در جهان واقعی، شکست خوردن قابل قبول است. در حقیقت، شکست خوردن مهم ترین بخش از فرایند یادگیری محسوب می شود. تکامل وابسته به مجموعه ای از تجربیات یه صورت آزمون و خطا است و زندگی آکنده از لحظاتی است که پس از یک شکست دوباره به پا خاسته اید و برای دستیابی به موفقیت تلاش کردید. مهم ترین عامل در موفقیت این است که شما بتوانید از هر شکست یا تجربه ی ناگوار قبلی درس بگیرید و بر اساس آن به سمت آگاهی جدید حرکت کنید.

از نظر بسیاری از مردم، جهان واقعی با یک‌ کلاس درس عادی تفاوت های زیادی دارد. در جهان واقعی فقط یک پاسخ صحیح وجود ندارد که منجر به پاداش گردد. در حقیقت مواجهه با دیواری از گزینه ها باعث می شود که زودتر از موعد خسته و درمانده شویم. اگرچه خانواده، دوستان و همسایگان با رغبت تمام حاضرند تجربیات و نصایح خود را در اختیارمان قرار دهند اما تنها فردی که باید مسیر اصلی را انتخاب کند، خودمان هستیم.

زندگی فرصت های زیادی در اختیارمان قرار می دهد تا تجربه ی بیشتری کسب کرده و از همه مهارت ها و توان خود برای رسیدن به شیوه های جدید و مهیج استفاده کنیم.

منبع: کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم.

اینجا پایتخت خلاقیت به وقت جشنواره

⭕️دبیرخانه جشنواره ملی خلاقیت،نوآوری و کارآفرینی‌⭕️

۱ responses on "چرا باید مباحث کارآفرینی را بیاموزیم؟"

ارسال یک پیغام

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمام حقوق مادی و معنوی سایت برای رویداد خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی محفوظ است